English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (634 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
grease paint U رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
cue U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
string U مربی خم کردن کمان و بستن زه
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
minute glass U ساعت ریگی دقیقهای
five minute chess U بازی شطرنج 5 دقیقهای
strip alert U اماده باش 5 دقیقهای
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
misguide U بد راهنمایی کردن
airt U راهنمایی کردن
marshal U راهنمایی کردن با
marshaled U راهنمایی کردن با
conduce U راهنمایی کردن
heralds U راهنمایی کردن
marshaling U راهنمایی کردن با
marshalled U راهنمایی کردن با
marshals U راهنمایی کردن با
heralding U راهنمایی کردن
heralded U راهنمایی کردن
herald U راهنمایی کردن
guide U راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن
instruction U راهنمایی کردن
directing U راهنمایی کردن
instructions U راهنمایی کردن
guided U راهنمایی کردن
chukker U زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
chukkar U زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
ground alert U اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
guided U راهنمایی کردن غلاف
redirected U دوباره راهنمایی کردن
lead U رهبری کردن راهنمایی
instructing U اموختن به راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
instructs U اموختن به راهنمایی کردن
leads U رهبری کردن راهنمایی
guides U راهنمایی کردن غلاف
guide U راهنمایی کردن غلاف
misdirecting U راهنمایی غلط کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
misdirect U راهنمایی غلط کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
misdirects U راهنمایی غلط کردن
misdirected U راهنمایی غلط کردن
instructed U اموختن به راهنمایی کردن
instruct U اموختن به راهنمایی کردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
directed U مستقیم راست راهنمایی کردن
directs U مستقیم راست راهنمایی کردن
guides U راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot U راهنمای ناو راهنمایی کردن
guide U راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacons U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
guided U راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
piloted U راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilots U راهنمای ناو راهنمایی کردن
to bow in or out U با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
polo U بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
cues U : اشاره کردن راهنمایی کردن
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
cue U : اشاره کردن راهنمایی کردن
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
ushers U راهنمایی کردن یساولی کردن
ushered U راهنمایی کردن یساولی کردن
usher U راهنمایی کردن یساولی کردن
ushering U راهنمایی کردن یساولی کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
players U بازیگران
dramatis personoe U بازیگران نمایش
registration of player U نامنویسی بازیگران
the profession U جماعت بازیگران
instructor U مربی
mentor U مربی
coached U مربی
mentors U مربی
instructors U مربی
coach U مربی
pedagogue U مربی
coaches U مربی
trainer U مربی
trainers U مربی
educator U مربی
educators U مربی
pedagogues U مربی
preceptor U مربی
playing coach U مربی
corrector U مربی
preceptress U مربی زن
skippers U مربی
skippering U مربی
skippered U مربی
skipper U مربی
player coach U مربی
scorecard U برگه نام بازیگران
company U دسته هیئت بازیگران
companies U دسته هیئت بازیگران
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
solid U تیمی با بازیگران خوب
solids U تیمی با بازیگران خوب
scorecards U برگه نام بازیگران
green room U انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
pavilion U باشگاه بازیگران در انگلستان
seeding U رده بندی بازیگران
personage U شخصیت بازیگران داستان
personages U شخصیت بازیگران داستان
move list U فهرست بازیگران غیرفعال
pavilions U باشگاه بازیگران در انگلستان
horses U بازیگران قوی تیم مهاجم
troupes U دسته بازیگران ونمایش دهندگان
troupe U دسته بازیگران ونمایش دهندگان
bases boaded U ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
greenrooms U اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
greenroom U اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
standings U فهرست نام بازیگران یا تیمها
dugouts U پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugout U پناهگاه کنار زمین بازیگران
opera hat U کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
assistant coach U کمک مربی
coached U مربی ورزش
exercise boy U مربی اسب
sensei U مربی جودو
teachers U معلم مربی
buckaroo U مربی اسب
breeder U مربی اسب
buckeroo U مربی اسب
preceptorship U مربی گری
coach U مربی ورزش
jumpmaster U مربی پرش
assistant trainer U کمک مربی
teacher U معلم مربی
saboum U مربی تکواندو
coaches U مربی ورزش
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
pro am U مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
scenarios U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
scenario U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prim buffa U سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
contract technical instructor U مربی فنی پیمانی
jumpmaster U مربی یا سرپرست چتربازان
handlers U رسیدگی کننده مربی
handler U رسیدگی کننده مربی
pit detail U کمک مربی تیراندازی
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
up and back U بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
short side U خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
coach and pupil method U روش استفاده ازکمک مربی
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
clean the bases U ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
disabled list U فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
rotation U چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
orientation U راهنمایی
orientating U راهنمایی
instruction U راهنمایی
instructions U راهنمایی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com